السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

ایمیل وبلاگ
montazeran20@mihanmail.ir

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آخرین مطالب

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

 بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت‌الله خامنه‌‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی  (چهارشنبه) در دیدار آقای فؤاد معصوم رئیس‌جمهوری عراق و هیأت همراه، عراق را کشوری بسیار مهم و تأثیرگذار در میان کشورهای عربی و اسلامی دانستند و با اشاره به شرایط بسیار تأسف‌آور منطقه از جمله در یمن و سوریه تأکید کردند: عراق با توجه جایگاه خود، قطعاً می‌تواند
 در مسائل منطقه تأثیرگذار باشد و باید از این ظرفیت بیش از پیش استفاده شود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۴۹
به‌مناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم (صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)





بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(۱)
و صلّی‌الله علی محمّد و آله الطّاهرین‌
 تبریک عرض میکنم این عید بزرگ و تاریخی و بی‌نظیر را به همه‌ی شما حضّار محترم و میهمانان عزیز و به همه‌ی ملّت ایران و به عموم مسلمانان جهان و همچنین به همه‌ی انسانهایی که دلشان برای عدالت و انسانیّت و آزادی میتپد. بعثت عیدی برای همگان است و نه فقط برای مسلمانان. جشن بعثت و بزرگداشت روز مبعث در واقع عمدتاً برای این است که مضمون بعثت را بازخوانی کنیم و از آن درس بگیریم؛ هدف این است. ما به درسهای بعثت برای همیشه نیازمندیم؛ بعثت فقط یک حادثه‌ی تاریخی برای یک برهه‌ی معیّنی از زمان نبود؛ برای همه‌ی دوران تاریخ است.
آنچه من امروز به‌طور کوتاه از این مجموعه‌ی عظیمِ درسهای بعثت میخواهم انتخاب و عرض بکنم، این است که بعثت برای مقابله‌ی با «جاهلیّت» آمد. جاهلیّت در ادبیات اسلامی، دوران قبل از طلوع نبوّت پیامبر مکرّم است. نباید تصوّر کرد که این جاهلیّت، مخصوص جزیرةالعرب و عربهای مکّه و حجاز و بقیّه‌ی نقاط بود؛ نه، آن جاهلیّتْ عمومیّت داشت؛ ایرانِ آن روز هم غرق در جاهلیّت بود، امپراتوری رومِ آن روز هم غرق در جاهلیّت بود؛ اسلام و بعثت پیامبر برای مقابله‌ی با همه‌ی این جاهلیّت پدید آمد. جاهلیّت فقط به معنای فقدان علم نیست؛ در تعبیرات اسلامی و در ادبیات اسلامی، جاهلیّت معنای بسیار وسیع‌تری دارد؛ بخشی از جاهلیّت، فقدان علم و نداشتن علم است امّا جاهلیّت به معنای وسیع عبارت است از غلبه و حاکمیّت نیروی شهوت و غضب انسانی بر محیط زندگی؛ این میشود جاهلیّت. جاهلیّت یعنی جوامع انسانی، تحت تأثیر تمایلات شهوی و غضبیِ عمدتاً فرمانروایان خود به شکلی دربیاید که فضائل در آن گم بشود و رذائل حاکم بشود؛ این میشود جاهلیّت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۴۳


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌


بسیار کار خوب و شایسته‌اى است این کارى که شما براى بزرگداشت شهیدان استانتان انجام دادید(۲) و ان‌شاءالله انجام خواهید داد. مسئله‌ى جنگ تحمیلى و عوارض آن - که از جمله، همین فداکارى‌ها و ایثارها و شهادتها است - یک مسئله‌ى عادّى نیست؛ یک مسئله‌ى متعارف و معمولى نیست؛ یک مسئله‌ى فوق‌العاده است. اگر درست نگاه کنیم، مجموعه‌ى حوادثى که در این سالها اتّفاق افتاد و این فداکارى‌هایى که جوانهاى ما کردند، میتواند یک ذخیره‌ى ماندگارى باشد براى همیشه‌ى انقلاب. نباید بگذاریم که این ذخیره بلااستفاده بماند؛ راهش هم همین است که یاد شهیدان زنده باقى بماند.
 خب، البتّه در مناقب استان سمنان جناب آقاى شاهچراغى مطالبى فرمودند؛ بنده هم مذعن به این معنا هستم؛ واقعاً عقیده‌ام همین است که استان شما یک استان بسیار با برکتى است؛ مردم مؤمن، پایبند و شخصیّت‌هاى برجسته‌ى علمى و اجتماعى و سیاسى در این استان کم نیستند. خب، هم [در] دولت امروز، هم [در] دولت قبل، رؤساى جمهور از استان شما بودند؛ این را هم آقایان توجّه داشته باشند. گاهى اوقات بعضى از استانها حسادت میکنند، میگویند چرا از استان ما کسى به این مقامات [نمیرسد]؟(۳) الحمدلله استان سمنان از جهات شخصیّت‌ها و افراد برجسته‌ى علمى و اجتماعى و سیاسى و جهاد و مانند اینها، یک استان برجسته‌اى است؛ در این تردیدى نیست.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۸


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 و صلّی الله علی محمّد و اله الطّاهرین‌
 خیلی خوش آمدید عزیزان من! با انفاس طیّبه‌ی خودتان این فضا را، این حسینیّه را معطّر کردید. حقیقتاً نفَس معلّم نفَس طیّب است و هر فضایی که معلّمین در آن فضا حضور داشته باشند، انسان اطمینان دارد که رحمت الهی و برکات الهی ان‌شاءالله در آن فضا و در آن مکان خواهد بود. امیدواریم خداوند به شماها توفیق بدهد که این کار بزرگ را، این مسئولیّت عظیم را، هم شما معلّمین، هم شما مسئولان آموزش و پرورش بتوانید به بهترین وجهی انجام بدهید.
 ماه رجب است؛ و در این سرود پر مغز و زیبایی هم که شماها خواندید، اشاره‌ی به ماه رجب، ماه توسّل، ماه توجّه و دعا شده بود. در این ماه شریف، مؤمنین که دعا میخوانند، از خدای متعال این‌جور میخواهند: اَللهُمَّ فَاهدِنی هُدَی المُهتَدینَ وَ ارزُقنی اجتِهادَ المُجتَهِدینَ وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین.(۲) چقدر حائز اهمّیّت است هر سه فِقره! فقره‌ی آخر هم که مغفرت است که اساس همه‌ی کارها است: وَ اغفِر لی یَومَ الدّین.(۳) هدایتِ هدایت‌یافتگان و تلاش تلاشگران آن چیزی است که در این دعا از خدای متعال میخواهید. شما تأمّل بفرمایید اگر همین دو عامل در من و شما باشد، همه‌ی مشکلات حل خواهد شد؛
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۶

بچه‌ها کسل‌ بودند و بی‌حوصله‌. حاجی‌ سر در گوش‌ یکی‌ برده‌ بود وزیرچشمی‌ بقیه‌ را می‌پایید. انگار شیطنتش‌ گل‌ کرده‌ بود.
 عراقی‌ آمد تُو و حاجی‌ پشت‌ سرش‌. بچه‌ها دویدند دور آن‌ها. حاجی‌عراقی‌ را سپرد به‌ بچه‌ها و خودش‌ رفت‌ کنار. آن‌ها هم‌ انگار دلشان‌می‌خواست‌ عقده‌هاشان‌ را سر یک‌ نفر خالی‌ کنند، ریختند سر عراقی‌و شروع‌ کردند به‌ مشت‌ و لگد زدن‌ به‌ او. حاجی‌ هم‌ هیچی‌ نمی‌گفت‌.فقط‌ نگاه‌ می‌کرد. یکی‌ رفت‌ تفنگش‌ را آورد و گذاشت‌ کنار سر عراقی‌.
عراقی‌ رنگش‌ پرید و زبان‌ باز کرد که‌ «بابا، نکُشید! من‌ از خودتونم‌.» وشروع‌ کرد تندتند، لباس‌هایی‌ را که‌ کِش‌ رفته‌ بود کندن‌ و غر زدن‌ که‌«حاجی‌جون‌، تو هم‌ با این‌ نقشه‌هات‌. نزدیک‌ بود ما رو به‌ کشتن‌ بدی‌.حالا شبیه‌ عراقی‌هاییم‌ دلیل‌ نمی‌شه‌ که‌...»
بچه‌ها می‌خندیدند.                       حاجی‌ هم‌ می‌خندید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۵۶

ریخته‌ بودند دور و برش‌ و سر و صورت‌ و بازوهاش‌ را می‌بوسیدند. هرکار می‌کردی‌، نمی‌توانستی‌ حاجی‌ را از دستشان‌ خلاص‌ کنی‌. انگاردخیل‌ بسته‌ باشند، ول‌کن‌ نبودند. بارها شده‌ بود حاجی‌ توی‌ هجوم‌محبت‌ بچه‌ها صدمه‌ دیده‌ بود؛ زیر چشمش‌ کبود شده‌ بود، حتا یک‌بارانگشتش‌ شکسته‌ بود.
سوار ماشین‌ که‌ می‌شد، لپ‌هایش‌ سرخ‌ شده‌ بود، این‌قدر که‌ بچه‌هالپ‌هاش‌ را برداشته‌ بودند برای‌ تبرک‌! باید با فوت‌ و فن‌ برای‌سخن‌رانی‌ می‌آوردیم‌ و می‌بردیمش‌.
 ـ خب‌، حالا قِصر در رفت‌؟ یواشکی‌ آوردنش‌؟ وقتی‌ خواست‌ بره‌ چی‌؟
بین‌ بچه‌ها نشسته‌ بودم‌ و می‌شنیدم‌ چی‌ پچ‌پچ‌ می‌کنند. داشتند خط‌ّ و نشان‌ می‌کشیدند. حاجی‌ را یواشکی‌ آورده‌ بودیم‌ و توی‌ چادرقایمش‌ کرده‌ بودیم‌. بعد که‌ همه‌ جمع‌ شدند، حاجی‌ برای‌ سخن‌رانی‌آمد. بچه‌ها خیلی‌ دل‌خور شده‌ بودند.
 سریع‌ سوار ماشین‌ کردیمش‌. تا چندصدمتر، ده‌، بیست‌ نفری‌ به‌ماشین‌ آویزان‌ بودند. آخر مجبور شدیم‌ بایستیم‌ و حاجی‌ بیاید پایین‌.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۶