شهید آوینی
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۴۵ ب.ظ
شهید آوینی
احتمالاً زمستان سال 68 بود
که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشاد نگرفته
بود. سالن پر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و ... در جایی از فیلم
آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله علیها بی ادبی میشد. من این
را فهمیدم. لابد دیگران هم همین طور، ولی همه لال شدیم و دم بر نیاوردیم. با جهان
بینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد
و انتقادی است بر فرهنگ مردم اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و داد زد: خدا لعنتت
کند! چرا داری توهین میکنی؟!
همه سرها به سویش برگشت در ردیفهای وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود و اورکتی سبز بر تنش. از بغل دستیام (سعید رنجبر) پرسیدم: «آقا را میشناسی؟»
گفت: «سید مرتضی آوینی است » منبع : کتاب همسفر خورشید
همه سرها به سویش برگشت در ردیفهای وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود و اورکتی سبز بر تنش. از بغل دستیام (سعید رنجبر) پرسیدم: «آقا را میشناسی؟»
گفت: «سید مرتضی آوینی است » منبع : کتاب همسفر خورشید
۹۴/۰۵/۰۳