السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

ایمیل وبلاگ
montazeran20@mihanmail.ir

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ

۰

شهید محمد ابراهیم همت

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ

 

خیلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه کرده بودندش.
 ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هر کس بخواهد روزه بگیرد، سحری به‌ش می‌رساند. ولی یک هفته نشده،‌ خبر سحری دادن‌ها به گوش سرلشگر ناجی رسیده بود. او هم سر ضرب خودش را رسانده بود و دستور داده همه‌ی سربازها به خط شوند و بعد، یکی یک لیوان آب به خوردشان داده بود که «سربازها را چه به روزه گرفتن!» و حالا ابراهیم بعد از 24 ساعت بازداشت برگشته بود آشپزخانه.
ابراهیم با چند نفر دیگر، کف آشپزخانه را تمیز شستند و با روغن موزاییک‌ها را برق انداختند و منتظر شدند. برای اولین بار خدا خدا می‌کردند سرلشگر ناجی سر برسد.
ناجی در درگاه آشپزخانه ایستاد. نگاه مشکوکی به اطراف کرد و وارد شد. ولی اولین قدم را که گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان کشیده شده بود که کارش به بیمارستان کشید. پای سرلشگر شکسته بود و می‌بایست چند صباحی تو بیمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خیال راحت روزه گرفتند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۲۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی